تی سایه جان بزنه
بسو دگانی مرا
روخانه وِر بزنم
فارسی:
به شوق می آید سفیدرود
از در آغوش گرفتن سایه ات
به هوس می اندازی
عرض رود را شنا کنم
اول درختی بود تنها وبزرگ که چشم سوداگری را به خود جلب کرد.
وقتی او را بریدند زندگی را در خود آواز داد با موسیقی نسیمی که از سپیدرود بر او می وزید. ادامه خواندن و اینک درختان درخت